معنی بی تا - جستجوی لغت در جدول جو
بی تا
بدون تا و چین، یکتا فرد بیمانند
بدون تا و چین، یکتا فرد بیمانند
تصویر بی تا
فرهنگ لغت هوشیار
بی تا
یکتا، بی مانند
فاقد تاریخ چاپ
یکتا، بی مانند
فاقد تاریخ چاپ
تصویر بی تا
فرهنگ فارسی عمید
بی تا
بی مانند، بی نظیر
بی مانند، بی نظیر
تصویر بی تا
فرهنگ فارسی معین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر بی تاب
بی تاب
بی حوصله، بی صبر
بی حوصله، بی صبر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر بی تاب
بی تاب
بیقرار و بی طاقت
بیقرار و بی طاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بی تاب
بی تاب
بی قرار، بی طاقت، کسی که قرار و آرام ندارد
بی قرار، بی طاقت، کسی که قرار و آرام ندارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بی تاب
بی تاب
Fidgety
Fidgety
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بی تاب
بی تاب
неспокойный
неспокойный
دیکشنری فارسی به روسی
بی تاب
بی تاب
unruhig
unruhig
دیکشنری فارسی به آلمانی
بی تاب
بی تاب
неспокійний
неспокійний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بی تاب
بی تاب
nerwowy
nerwowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
بی تاب
بی تاب
坐立不安的
坐立不安的
دیکشنری فارسی به چینی
بی تاب
بی تاب
inquieto
inquieto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بی تاب
بی تاب
nervoso
nervoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بی تاب
بی تاب
inquieto
inquieto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بی تاب
بی تاب
nerveux
nerveux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بی تاب
بی تاب
wiebelig
wiebelig
دیکشنری فارسی به هلندی
بی تاب
بی تاب
กระสับกระส่าย
กระสับกระส่าย
دیکشنری فارسی به تایلندی
بی تاب
بی تاب
gelisah
gelisah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بی تاب
بی تاب
قلقٌ
قَلِقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
بی تاب
بی تاب
बेचैन
बेचैन
دیکشنری فارسی به هندی
بی تاب
بی تاب
חסר מנוחה
חסר מנוחה
دیکشنری فارسی به عبری
بی تاب
بی تاب
落ち着きのない
落ち着きのない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بی تاب
بی تاب
안절부절못하는
안절부절못하는
دیکشنری فارسی به کره ای
بی تاب
بی تاب
sabırsız
sabırsız
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بی تاب
بی تاب
wasiwasi
wasiwasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بی تاب
بی تاب
অস্থির
অস্থির
دیکشنری فارسی به بنگالی
بی تاب
بی تاب
بے تاب
بے تاب
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر بی جا
بی جا
بی وقت، بی موقع، بی هنگام
بی وقت، بی موقع، بی هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بی پا
بی پا
بی اصل، بی اساس، کنایه از بی ثبات، ضعیف
بی اصل، بی اساس، کنایه از بی ثبات، ضعیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بیتا
بیتا
(پسرانه)
بی همتا، بی مانند، بی نظیر
بی همتا، بی مانند، بی نظیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر بی تامل
بی تامل
بی درنگ
بی درنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر بی تابی
بی تابی
بی حوصلگی، بی قراری، بی صبری
بی حوصلگی، بی قراری، بی صبری
فرهنگ واژه فارسی سره
بی تامل
بی درنگ بی اندیشه سرسری زبوده از سر دست سخن تا چند گویی از سر دست - همانا هم تو مستی هم سخن مست (نظامی)
بی درنگ بی اندیشه سرسری زبوده از سر دست سخن تا چند گویی از سر دست - همانا هم تو مستی هم سخن مست (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بی تاثیر
بی تاثیر
ویسند
ویسند
فرهنگ لغت هوشیار